بنده حسین رضونی پور متولد 1344 هستم. دوران نوجوانی بنده با انقلاب اسلامی همراه بود. سال 57 من سیزده ساله بودم و به عنوان یک نوجوان دربرنامههای انقلاب و مسائلی که در حد سن و سال یک نوجوان بود درگیر بودم. حضور من در دبیرستان هراتی موجب آشنا شدن با یک سری از دوستان بسیار خوب و عزیز که بسیاری از آنها الان جزو افتخارات کشور و شهر هستند. بسیاریشان شهید شدند مثل شهید حریرچیان، شهید مطیع، شهید هدایت و خیلی از شهدای دیگر که از دبیرستان هراتی در جنگ شرکت میکردند. این لطف را خدا کرد که با جمع این بچههای خوب در دبیرستان هراتی و انجمن اسلامی آن آشنا بشوم و پس از آن وارد شاخه دانشآموزی حزب جمهوری اسلامی شدم و دوران جوانی را با مجموعه حزب شروع کردم.
من در سال 62 دیپلم گرفتم. در آزمون تربیت معلم قبول شدم و به تربیت معلم شهید باهنر راه پیدا کردم. در آنجا فوق دیپلم علوم تجربی گرفتم و استخدام آموزش و پرورش شدم. ضمن فعالیت در آموزش و پرورش در رشته زیست شناسی تا مقطع لیسانس ادامه تحصیل دادم. استخدام اولیه بنده شهرستان سمیرم بودم و بعد منتقل شدم فلاورجان و شش سال هم آنجا بودم و در سال 74 منتقل شدم به ناحیه دو اصفهان. یک سال دبیر و بعد به عنوان معاون در دبیرستان شهید کلاهدوزان بودم. و بعد تا سال 82 همان جا مدیر شدم. در این سال منتقل شدم به ناحیه سه دبیرستان شهید اژهای(تیزهوشان) و به مدت چهار سال معاون آموزشی شدم. آنجا مسئولیت برگزاری المپیادها و مسابقات رباتیک و.. با من بود. با اینکه معاون آموزشی بودم ولی پیگیری ارتباط با بچههای المپیادی را میکردم که یکی از تاثیرگذارترین تجربیاتم بود. یکی از چیزهایی که آن موقع خیلی باب بود مسابقات رباتک بود که پیگیری میکردیم. بعد از چهار سال خودم را منتقل کردم به ناحیه دو و به عنوان مدیر مدرسه شاهد ناحیه دو تا بازنشستگیام در سال 92 آنجا بودم.که لطف بزرگی بود که در خدمت دانشآموزان شاهد بودم.
تا بازنشسته شدم و با اینکه میخواستم درگیر کار آموزشی نشوم اما دوستان مجموعه صالحین از من دعوت به کار کردند، یک سال به عنوان معاون دبیرستان دوره دوم و بعد به مدت پنج سال به عنوان مدیر دبیرستان دوره اول صالحین بودم. دوران بسیار خوب و عالی بود. به خاطر آشنایی با مجموعه دوستان مجموعه مدرس از قبل با مجموعه آشنایی داشتم. یادم است در همان حدود سال 64 که مجموعه فرهنگی شهید مدرس تاسیس شد آقای قاسمزاده از من دعوت کرند که به کمکشان بروم. یک خانهی کوچکی بود در خیابان آتش که تمیز و آمادهاش کردیم. ولی چون منتقل شدم سمیرم دیگر امکانش نبود که در اصفهان باشم و همکاری کنم.
در پنج سالی که در مجموعه صالحین بودم همهی تلاشم را کردم که از تمام تجربیاتم استفاده کنم. و الحمدلله مجموعه صالحین از زمانه که پایهگذاری شد از آقای نمنبات تا آقای تایید رشد کرده بود. سالی که من وارد شدم اولین سال وجود سال نهم بود و کسی تجربهی کار با دانشآموز سال نهمی را نداشت و تلاش کردیم تا مجموعه را با این سن آشنا کنیم. همچنین طی روند پنج ساله تلاش شد از لحاظ تجهیزات و امکانات چه در کارگاه و آزمایشگاه و فضای فناوری به روز بشود. الحمدلله از سالی که من تحویل گرفتم رتبههای مسابقات فرهنگی-هنری رشد داشته و در سال گذشته حدود هفتاد رتبه در مسابقات مختلف از جمله مسابقه خوارزمی کسب شد و رتبه ی اول در ناحیه اول شدیم.
سال اخیر با حضور دکترقاسمزاده در مدیریت موسسه طرح تحول مدارس کلید خورد و ثمرهی آن روش صالحین بود که از اتاق فکرهایی که ایجاد شده بود بیرون آمد. مجتمع آموزشی صالحین مجری این طرح تحول شد. سال 98-99 بعضی از قسمتهای این روش صالحین را اجرا کردیم. از جمله کلاس های 60 دقیقهای، زنگهای مختلف مثل زنگ صبحانه و زنگ مهارت. البته زنگهای مهارت از قبل به عنوان فوقبرنامه در تابستان بود ولی پارسال در برنامه هفتگی آمد. این هم جالب است که چند سال قبل که مدرسهی صالحین بچهها را برای مهارتآموزی به فنی حرفهای بردیم و با ارتباطی که با مدیرکل آنجا و با آموزش و پرورش گرفتیم ثمرهاش طرح “ایران مهارت” در کل کشور شد که کل مدارس کشور ملزم به اجرای طرح مهارت آموزی شدند. زنگ مطالعه و زنگ ویژه تفکر داشتیم که در آن سواد مالی و سواد رسانهای آموزش داده میشد. دیگر اینکه تدریس زبان به صورت سطحبندی و با توجه استعدادهای مختلف به بچهها انجام میگرفت. نتیجه این بود که سال گذشته یکی از درخشانترین سالههای دبیرستان صالحین بود برای خیلی از مدارس دیگر شهر و حتی اداره قابل توجه بود.
با آمدن ما در مجموعه صالحین اتفاق خوبی که افتاد این بود که مجموعه مدارس صالحین با قسمت مرکز فرهنگی مدرس تعاملشان بیشتر شد و از این فرصت استفاده شد. البته این خودش مسئلهای است که وابسته بودن یک مدرسه به یک مجموعه فرهنگی فرصت است یا تهدید. به نظر من هردو جنبهاش می تواند وجود داشته باشد و باید به گونهای مدیریت کرد که از فرصتش استفاده بشود. ولی اگر تعامل نباشد قطعا تهدید است زیرا وقتی که دو مجموعه بخواهند با هم کار بکنند که یکی زاییده دیگری بوده ولی ارتباطی نباشد، زاویهها تبدیل به مشکل میشوند. ما سعیمان این بود که مرکز فرهنگی شهید مدرس با مجموعه مدارسش همکاری داشته باشند. چه از لحاظ استفاده از امکانات و چه نیروها. یک سری از دوستانی که در مرکز مدرس بودند وارد مدارس شدند و بسیاری از پویاییها و اتفاقات خوبی که در مدرسه افتاده به خاطر حضور همین جوانهای باانگیزه و متعهد بود که اضافه شدند و دلسوزانه کار میکنند. در حقیقت یک طرح خوب اگر مجریان خوب نداشته باشد به موفقیت نمیرسد. و طرح صالحین با وجود کادر خوبی که دارد خوب اجرا میشود. همچنین جذب نیروهایی که برای مرکز شکل گرفت.
به نظر من اتصال مدرسه با یک مجموعه فرهنگی این فرصت را نیز در اختیار خانوادهها و دانشآموزان می گذارد که افراد میتوانند بعد از استفاده از آموزشهای کلاسیک در مدارس، در مجموعه فرهنگی رشد و تعالی نهایی خود را پیدا کنند. چون ظرفیت مدرسه اجازهی خیلی از کار را نمیدهد ولی میتوانند در مرکز فرهنگی در بقیه موارد لازم اقناع شوند.
0 Comments