جهت تبیین کلید واژههای اصلی و تدوین مبانی نظری به سراغ منابع دینی رفتیم، سپس به بررسی رویکردها و نظریهها در حوزه تعلیم و تربیت و همچنین در روانشناسی و مشاوره پرداختیم. انشاءالله مجموع یافتههای این پژوهشها، به عنوان مستندات این طرح، در آینده و در قالب کتاب منتشر خواهد شد. چکیده این یافتهها و به عبارتی خلاصه و عصاره مبانی نظری ” روش تربیت فطرت محور” و یا ” روش صالحین” میباشد.
تبیین کلید واژهها
۱.انسان
انسان اولین و اصلیترین کلید واژه در همه علوم انسانی بویژه تعلیم و تربیت است. جهت تبیین این واژه ابتدا به سراغ علوم اسلامی رفته “انسان” را از منظر قرآن، روایات، فلسفه و عرفان اسلامی مورد مداقه و بررسی قرار دادیم سپس مفهوم این کلید واژه را در منابع دیگر از جمله فلسفه غرب، نظریههای حوزه تعلیم و تربیت و روانشناسی نیز جستجو کردیم. آنچه در ذیل میآید چکیده یافتهها و تعریف انتخابی و ترجیحی ما در تدوین “روش تربیت فطرت محور” صالحین است.
در منابع دینی و روانشناختی چهار دیدگاه کلان نسبت به انسان یافت میشود، ضمن معرفی اجمالی این دیدگاهها، دیدگاه مورد عنایت روش صالحین نیز معرفی خواهد شد.
الف) انسان موجودی است که شخصیت او تاحد زیادی متاثر از وراثت و ساختار ژنتیکی او قبل از تولد و یا در شش سال اول تربیت او شکل میگیرد. در این رویکرد انسان از انتخاب و اراده آزاد چندان فعالی برخوردار نیست.
ب) انسان موجودی است که پیش از آنکه متاثر از وراثت باشد محکوم محیط خویش است. آنچه تدریجا به شخصیت او شکل میدهد کنشها و واکنشهای او با محیط است. در این رویکرد نیز انسان بیش از آنکه فعال باشد منفعل است.
ج) انسان نه کاملا تحت تاثیر و محکوم وراثت است و نه کاملا متاثر از محیط، هر کدام از این دو عامل به سهم خود در شکل گیری شخصیت فرد موثر میباشد. در مورد سهم تاثیر هر عامل، نظر واحدی وجود ندارد.
د) وراثت و محیط بدون شک دو منبع تاثیر گذار در شکل گیری شخصیت انسان میباشند، اما اینگونه نیست که انسان محکوم مطلق یکی و یا حتی ترکیبی از این دو باشد. انسان موجودی آزاد و مختار است که میتواند با استفاده از حق انتخاب و اراده آزاد خود بر طبیعت(وراثت) خود و بر محیط خود تاثیر گذاشته و برای خود شخصیتی ارادی و انتخابی خلق کند.
در این رویکرد وراثت و محیط دو ظرفیت و استعداد در خدمت و در معرض گزینش و انتخاب فرد هستند نه دو حاکم مطلق و اجتناب ناپذیر. در این رویکرد انسان نه مجبور و محکوم مطلق است و نه حاکم و مختار مطلق، بلکه از طریق استعدادهای درونی و خدادادی خود که محور و رکن اصلی آن حق انتخاب و اختیار است و با استفاده از منابع سرشار محیطی که خداوند برای او مهیا کرده است، با بهره مندی از راهنماییهای دو پیامبر درون(عقل) و برون(انبیاء عظام و ائمه معصومین علیهمالسلام) دست به انتخاب زده و مسئولیت این انتخاب را، هم در این دنیا و هم در سرای آخرت، میپذیرد.
از بین این چهار دیدگاه، دیدگاه چهارم، رویکرد انتخابی “روش تربیت فطرت محور صالحین” است.
۲.خود
بسیاری از فلاسفه و اندیشمندانی که از آغاز تاریخ اندیشه بشر تا کنون در صدد شناخت “هستی” و “انسان” بودهاند بر این نکته اتفاق نظر دارند که نقطه آغازین و سنگ زیربنای هر گونه معرفتی برای انسان شناخت”خود” است. در ادبیات و معارف دینی نیز مکرر بر این مهم تاکید شده تا جایی که حتی شناخت “خداوند متعال” نیز قرین و میوه شناخت “خود” بیان شده است.[1]
شناخت خود را میتوانیم در یک تبیین کلان به شناخت در سه حوزه تقسیم کنیم:
الف) شناخت هستی خود
پذیرش اصل وجود، هرچند به نظر میرسد از بدیهیات باشد اما توجه و اذعان به آن نقطه آغاز شناخت خود است. در سیر تحول اندیشه بشری، بودهاند افراد و مکاتبی که حتی نسبت به این اصل بدیهی هم دچار شک و تردید شدهاند.
ب) شناخت چیستی خود
پس از اذعان به “هستی” هر چیز، نوبت به شناخت “چیستی” آن میرسد. شناخت چیستی، شناخت همه ویژگیهایی است که در مجموع از هر چیز یک ماهیت متفاوت و منحصر به فرد میسازد. در شناخت چیستی هر پدیده، هم باید در حد امکان همه اجزا و عناصر تشکیل دهنده آن را شناخت و هم در کل به یک گشتالت( کلیت) که قطعا چیزی متفاوت با مجموعه اجزا و عناصر است دست یافت. شناخت ویژگیهای جسمانی، عاطفی، ذهنی همه در این حیطه قابل تعریف و تحصیل است.
ج) شناخت کیستی خود
دو مرتبه قبلی شناخت در واقع شناخت آن چیزی است که وجود دارد و ما نقشی در آفرینش آن نداشتهایم. آنچه که انتخاب و ساخت آن بر عهده خود انسان گذاشته شده است “کیستی” انسان است. شناخت دو مرحله قبلی مانند برداشت دقیق از هندسه و مختصات زمینی است که طراح و معمار هیچ نقشی در ایجاد آن نداشته است و شناخت سوم در واقع ایدهپردازی و خلق یک نقشه متناسب با این زمین است. “کیستی” در واقع از سویی نوع مواجهه ما با خودمان و از سویی تعریفی است که از نسبت ارتباط خود با جهان هستی به دست میآوریم. کشف و فهم اینکه از کجا آمدهایم، برای چه آمدهایم، چه سرمایههایی داریم، رسالتمان در این عالم چیست و نهایتا به کجا باید برویم از جمله مسائلی است که در تبیین کیستی خود باید برای آنها پاسخ داشته باشیم پاسخهایی که، قبل از دیگران، خودمان از آن مجاب و راضی شویم. آنچه در عالم آفرینش از ابتدا تا کنون باعث ماندگاری قلیلی از انسانها در حافظه تاریخ شده است نه اصل “هستی” آنها بوده است و نه اصل “چیستی” آنها، بلکه فقط و فقط ” کیستی” آنها بوده است که آنها را در معرض بررسی و قضاوت، تحسین یا تقبیح انسانهای بعد از خود قرار داده است.
“کیستی” در واقع لباس زشت یا زیبایی است که ما با انتخاب خود بر قامت “چیستی” خود میپوشانیم. مسیر خیر یا شری است که “چیستی” خود، یعنی همه استعداد و سرمایههامان، را در آن هزینه میکنیم.
1- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»
0 Comments