
سرآغاز
بخش قابل توجهی از منابع مالی، انسانی و زمانی ما صرف آزمون و خطاهایی می شود که در بسیاری از اوقات نیازی به آن نیست، مشروط به اینکه یاد بگیریم هم از تجارب دیگران بهره گیریم و هم تجارب خود را سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار دهیم. تجربه نوردی بخشی است که قصد داریم در ان تجارب را در عرصه تعلیم و تربیت به اشتراک بگذاریم. در این مهم برای خودمان مرز و جغرافیا هم تعربف نکرده ایم. هم تجارب خودمان در صالحین را در معرض آگاهی، داوری و در صورت پسند بهره برداری دیگران قرار می دهیم و هم از به اشتراک گذاری تجارب دیگران در شهر، استان، کشور و یا هر جای دیگر این کره خاکی استقبال می کنیم.
گفتگویی صمیمانه با حاج آقا حسین نم نبات، اولین مدیر مدرسه صالحین
- کمی از خودتان بگویید (از خانواده، دوران کودکی، دوران دانشآموزی، دوران دانشجویی) قبل از انقلاب، بعد از انقلاب
اینجانب در یک خانوادۀ نسبتا مذهبی و دارای شرایط اقتصادی متوسط در تاریخ 25/11/1337 متولد شدم. از همان دوران کودکی تحت تأثیر تعلیم و تربیت خانوادگی به خصوص در بعد مذهبی بودم. از زمانی که به یاد دارم پیوسته با مجالس مذهبی و مسجد و منبر رشد یافته به خصوص با شرکت در برنامههای مذهبی هفتگی هیئت خردسالان بنیفاطمه که همۀ شبهای جمعه به صورت منظم و مرتب در منازل افراد با هدایت عزیزانی چون حاج آقا عباسی، میرباقری (مسئول پرسش حمد و سوره و احکام نماز کودکان و نوجوانان) و حاج آقا رمضانی (مسئول مسائل احکام به طور مفصل و بیان احکام شرعی از دیدگاه مراجع حتی در آن زمان رژیم پهلوی از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) ) و حاج آقا طباطبائی (مسئول قرائت قرآن و فراگیری قوائد تجوید و صوت و… ) و حاج آقا مهدی میرشفیعی (بیان مسائل اعتقادی و توسلات به ائمۀ اطهار به عنوان روحانی جلسه) که این جلسات بعدها با افزایش افراد و رشد و نبوغ اعتقادی و سیاسی افراد به جای حاج آقا میرشفیعی بعضا از اساتیدی چون اخوان اژه ای(حاج مهدی، حاج اکبر و حاج احمد) و حاج آقا سالک و حاج آقا پرورش، دوستان بهرمند میشدند و این عزیزان در رشد اعتقادی و سیاسی و حتی امور فرهنگی و اجتماعی افراد نقش به سزایی داشتند که در کنار این جلسات هفتگی و بحثوگفتگو نباید از حضور افراد در جلسات هفتگی هیئت بنیفاطمه بزرگسالان در شام سهشنبه و مراسم عزاداریهای خاص به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) و ایام محرم با حضور مرحوم مرشدزاده و دیگر مداحین متعهد و مبارز غافل بود که با بیان اشعار و سرودهای و نوحهها اثر بسیار فزایندهای را در رشد فرهنگی و مذهبی افراد داشت که این حقیر از این امر مستثنی نبوده و نیستم و هنوز هم خود را مدیون این عزیزان میدانم.
دوران دانشآموزی را در مدرسۀ نوردانش و دبیرستان ترقی که به مدیریت حاج محمد باقر نیلفروشان بود سپری نموده که از جمله مدارس ملی و مذهبی آن زمان بود و فضای مدرسه علاوه بر داشتن دبیران متعهد و مذهبی ، سیستم مدیریتی حاکم کاملا مذهبی و پایبند به مبانی اعتقادی بود حتی در آن زمان رژیم، پیوسته نماز جماعت هرروز چه در مدرسه و چه به صورت هماهنگ شده گاهی در مسجد اطراف مدرسه انجام میگرفت و حتی در دورۀ دبیرستان جلسات انجمن اسلامی عصرهای پنجشنبه بین دانشآموزان برقرار بود و اساتیدی چون حاج آقا ذهتاب که از جمله دبیران آن مدرسه بودند برگزار میکردند و خود حاج آقا نیلفروشان علاوه بر اینکه مدیری بسیار باسواد و باتدبیر و مدیریت عالی بودند خود نیز از سواد بسیار بالای مذهبی برخوردار بودند و خود این امر باعث شد که برای این حقیر یک الگوی به تمام معنای مدیریتی باشند چه از لحاظ سواد و چه از لحاظ مبانی اعتقادی و اخلاقی و چه از لحاظ ارتباط با دانشآموزان و نحوۀ توجه و رسیدگی به مشکلات آنها از همۀ جهات. خداوند ایشان را از رحمت بی دریغ خود بهرمند سازد. از کلاس پایه نهم تا دوازدهم را در مدرسۀ احمدیه خیابان مسجد سید بازارچه بیدآباد از سالهای 1351-1352 الی 1355 گذرانده که با حضور در دبیرسان احمدیه و آشنایی با حاج آقا پرورش به عناون معاون و دبیر درس های ادبیات و دینی این آموزشگاه با مدیریت حاج حسین بدری(ره) روحانی باکفایت و مبارز ، جهش فکری و اعتقادی خاصی در این حقیر ایجاد شد که با برگزاری جلسات حاج آقا پرورش و برنامههای متنوع دیگری در این مجموعۀ آموزشی از جمله تـأترهای بسیار سازنده و موثر نقش مبارزه با رژیم در این حقیر تقویت نمود تا اینکه تا پایان دیپلم و بنا به پیشنهاد حاج آقا پرورش و شرایط آن زمان که هدف این حقیر نرفتن به سربازی و خدمت به رژیم بود و مسائل سیاسی دیگر آن زمان، به دانشسرای تربیت معلم آن زمان راه یافتم و این سرآغاز مبارزه دیگری در عرصۀ فرهنگی و سیاسی بود.
در سالهای 55-56 با حضور در دانشسرای تربیت معلم که در خیابان جی روبروی کردآباد بود اساتیدی که بعضا در جهت رژیم و بعضا مخالف رژیم از جمله حاج آقا پرورش، شهيد خلیفه سلطانی، استاتيد ادبیات چون عزیزانی مثل مرحوم اسلامی و دکترکشاني و دیگر اساتیدی چون سجاد و نیلچیان و حجت الاسلام میردامادی فضای دانشجویی بسیار خوبی فراهم بود که با جریان انقلاب مبارزات دانشجویی این حقیر شکل گرفت که چندین مرتبه شرایط دستگیری و ارجاع به ساواک فراهم بود که با وساطت اساتید بزرگوار رها گشته ودر نهایت با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 وارد عرصۀ تعلیم و تربیت و حضور در مدارس به عنوان یک معلم فارغ التحصیل شدیم. با پیروزی انقلاب اسلامی و آشنایی این حقیر با بسیاری از عزیزان صاحب نام فرهنگی و نقش این حقیر در جریانات انقلاب در شهر اصفهان و برپایی جلسات و راهیمایی ها، زمینه برای یک سری فعالیت های دیگر از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بیت رهبری حضرت امام و حتی وزارتخانه آموزش و پرورش فراهم گردید ولی بنا به توصیه حاج آقا پرورش باز هم فضای مدرسه و شروع کار در مدرسه و تعلیم و تربیت را بر همه امور ترجیح داده ومشغول به وظیفه شدم.
- چه شد که وارد حوزه ی تعلیم و تربیت شدید؟ آیا انتخاب بود یا اضطرار؟
با توجه به توضیحاتی که در سوال اول دادم از همان دوران نوجوانی و جوانی ذوق و شوق معلمی در این حقیر بسیار بود و حتی در جلسات مذهبی هم به عنوان مربی انجام وظیفه میکردم و جلسات متعددی را در سطح شهر رهبری مینمودم و به مصداق زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ با دوستانی چون آقایان حسین آذین، احمد افقری، تقی دافعیان و… که از همان دوران کودکی و دوران دبستان و دبیرستان پیوسته با هم بودیم به تشکیل جلسات مذهبی پرداخته و این امر روحیه معلمی را در اینجانب دوچندان نمود که در نهایت با همراهی برادر عزیز حسین آذین نیز به دانشسرا و سپس تمامی دیگر مراحل پیوسته با هم همکاری مینمودیم و از آغاز پیروزی انقلاب سال 57-58 با شروع علمی کار معلمی حتی با پیشنهادات بسیار زیادی در امور مسئولیتی چه این حقیر و چه برادرم آذین پیوسته بنا به نظر حاج آقا پرورش هیچگاه خود را از کلاس درس و مدرسه دور ننمودیم آنچنان که خود ایشان در طول حیات با داشتن مسئولیتهای بسیار والا و بزرگ و اثرگذار در انقلاب خود را از درس و کلاس محروم ننمودند. لذا با شروع کار معلمی در همان سال 57 پیشنهاد سرپرستی دانشسرای استان اصفهان به این حقیر و آقای آذین داده شد که بنده با پذیرش این شرط که به صورت چرخشی دو نفری عمل کنیم و روزها به مدرسه و کلاس درس رفته و عصر ها هم از عصر تا صبح در دانشسرای مقدماتی شهید باهنر که تازه به خیابان کاوه منتقل شده بود انجام وظیفه میکردیم.
سپس با باز شدن دانشگاهها با پیروزی انقلاب اسلامی ایران هر دو نفرمان (من و آقای آذین) از سرپرستی دانشسرا استعفا داده و به ادامۀ تحصیل در دانشگاه پرداختیم که هر دو در دانشگاههای تهران پذیرفته شدیم و بنا به پیشنهاد حاج آقا پرورش به وزارتخانه دعوت شدیم که البته اینجانب سه روز به مدرسه میرفتم و کار تعلیم و تربیت را در اصفهان داشته و سه روز از لحاظ کاری در وزارتخانه تا اینکه یک ترم را سپری نمودم و برادرم محسن شهید شد و با شرایط خانواده به اصفهان برگشتم ولی آقای آذین در وزارتخانه ماند.
این حقیر تقریبا در حدود 18 سال در مدرسۀ مدرس (سوزنچی سابق) ضمن پذیرش مسئولیتهای متفاوت اداری و حتی برون شهری و استانی ارتباط درسی و مدرسهای خود را با اين مجموعه داشته و بحمدالله با همکاری جمع دوستان فرهنگی و متعهد نقش بسزایی را در روند پیشرفت علمی و تربیتی این مجموعه داشتهام آنگونه که حتی حود 10 سال در یک نوبت مدرسه یا معاون و در نوبت دیگر به عنوان معلم دینی و قرآن انجام وظیفه نمودهام.
- تدریس را از چه سالی شروع کردید؟
این حقیر به طور رسمی و قانونی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران از سال 57 و 58 عملا به عنوان دبیر مدرسۀ مدرس (سوزنچی سابق) از ناحیه 4 مشغول به تدریس شده هرچند اشاره کردم در مطالب قبلی پیوسته در کنار تدریس مسئولیتهای دیگری نیز داشته ام از جمله سرپرستی تربیت معلم باهنر(یک سال) حضور در وزارتخانه (تقریبا یک سال) حضور در اداره کل به عنوان مسئول طرح و برنامه در امور تربیتی، مسئول گروه تحقیق هیئتهای بدوی استان اصفهان (در زمان فرمان هشت مادهای امام خمینی جهت پاکسازی ادارات) اعزام به منطقه جرقویه (به مدت سه سال به عنوان دبیر و تعهد آموزشی دورۀ دانشگاه) که در تمامی این زمان ها پیوسته ارتباط آموزشی با مدرسۀ مدرس حتی به مدت سه روز را داشته ام
4- چه شد که وارد عرصۀ مدیریتی شدید؟ از سوابق مدیریتی خود قبل از صالحین بگويید.
همانطور که اشاره شد این حقیر در کنار تدریس در مدرسۀ مدرس، مسئولیتهای متفاوتی در طول خدمت داشته و سعی مینمودیم با توجه به شرایط انقلاب اسلامی هر جا که لازم باشد انجام وظیفه نموده و به عنوان سرباز انقلاب کاری کرده باشیم به همين دلیل در کنار کار آموزشی از بدو انقلاب پیوسته به عنوان یک نیرویی که بتواند در روند پیشرفت اهداف انقلاب اسلامی اثرگذار باشد و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از بدو تشکیل تا پایان دورۀ وظیفۀ معلمی به عنوان مربی عقیدتی در سپاه و بسیج مدارس و سپس به عنوان مسئول فرهنگی بسیج فرهنگیان انجام وظیفه نموده وخود را خدمتگزاری ناچیز در برابر انقلاب اسلامی دانسته و میدانم لذا با توجه به تجارب مختلف در کارهای سپاه و آموزش و پرورش با رفتن برادر منصفی پور به عنوان معاون امور پرورشی ناحیه 4 به اداره، با نظر برادر عزیز آقای جدیدی این حقیر مدیر مدرسۀ مدرس منصوب و پس از دو سال خدمت در آنجا با پیشنهادات بسیار زیادی در ایجاد مدارس غیرانتفاعی روبرو شدم زیرا تجربه راه اندازی مدارس ولایت و سادات را نیز در کنار کار مدیریتی و آموزشی مدرسه داشتم هرچند در آن دو مدرسه نیز به عنوان دبیر دینی انجام وظیفه میکردم و بعضا در تکمیل کادر آموزشی از وجود همکارانم در مدرسۀ مدرس استفاده مینمودم. تا اینکه در سال 74-75 پیشنهاد مدرسه صالحین مطرح گردید.
با توجه به طرح موضوع از طرف دوستان همچون برادر قاسم زاده و حاج آقا سالک و اهداف مدنظر جهت یک کار فرهنگی و مذهبی و آغاز به کار مجموعههای مراکز فرهنگی با توکل بر خداوند این مسئولیت را پذیرفته و قول دادم تمام توان خویش را در این امر به کار گیرم.
- قصه ورودتان به صالحین و چه شد که مسئولیت راهاندازی یک مدرسه صفر کیلومتر را پذیرفتید؟
از آنجایی که این حقیر با داشتن مسئولیت مدیریت مدرسۀ مدرس در دو نوبت را داشته و بعضا با مدارس غیرانتفاعی ولایت و سپس سادات همکاری مینمودم و موضوع رشد مدارس غیرانتفاعی مذهبی با اهداف متعالی مدنظر دوستان فرهنگی بود و حتی در آن زمان پیشنهادات مختلفی در جهت راهاندازی مدارس دیگری حتی با سرمایهگزاریهای شخصی مطرح میشد این حقیر به این نتیجه رسیدم که با پشتوانههای مذهبی و اعتقادی شخصیتهایی چون مرحوم آیت الله هاشمی و خلوص و تعهد ایشان به نظام وعزیزانی چون حاج آقا سالک و حاج آقا اژهای و حاج آقا کوچکنژاد که خود نیز دستی در مسائل فرهنگی داشته و دارند و آنچه که یافتم در مدارس ولایت و سادات در ابتدای دورههای چند ساله (4 الی 5 ساله اول کار) اتفاق افتاد و در این موقعیت مکانی شهر (به قول خودشان در محیط ناژوان و آن طرف شهر که معمولا فضای کارهای مذهبی و اعتقادی کم است) بیان شد که اگر بتوانیم یک فضای آموزشی مذهبی با برنامههای تدوین شده در مرکز فرهنگی مدرس به عنوان پشتوانه انجام گیرد میتواند یک کار ماندگار باشد. این حقیر پذیرفتم که تمام تجارب کار فرهنگی خود را در یان مرکز آموزشی به کار گیرم و به حول و قوه ی الهی کار شروع شد و بحمدالله به عنایت خداوندی و توجهات ائمه اطهار و برنامههای مختلف اجرایی در مدرسه در کار برنامه درسی کلاسیکی موجب روند پیشرفت مجموعه صالحین فراهم گردید.
البته در شروع کار پیشنهادات مختلفی بعضا از جانب دوستان در مدرسۀ صالحین در همان سالهای ابتدایی میشد ولی تجربۀ حقیر به این گونه بود که اظهار نمودم کار فرهنگی و عرصۀ فرهنگی جهت رسیدن به نتیجه و برداشت و به تعبیری محصول نیاز به زمان دارد و نتیجۀ کار آنی و فوری نیست که بحمدالله در طول زمان این امر ثابت شد و خداوند نتیجۀ آن خلوص نیت بزرگان و عزیزانی چون آیت الله هاشمی (ره) و حاج آقا سالک و برادران اژهای و زمانی حاج رسولیها و… را به ثمر نشاند.
این حقیر پیوسته میگفتم اگر کار با خلوص نیت باشد و هدف خدمتگزاری به مردم و تعلیم و تربیت صحیح بر اساس آنچه که ائمه اطهار به ما آموختند وما محصول کارمان قال الصادق(ع) وقال الباقر(ع) باشد قطعا کار به نتیجه میرسد هرچند مدرسه در دورترین نقطۀ مکانی شهر باشد و خدا را هزاران بار شکر که این امر به حول وقوۀ الهی ثابت شد.
- قبل از صالحین در غیرانتفاعی کار مدیریتی کرده بودید؟
همانطور که قبلا اشاره شد فقط کار مدیریتی این حقیر در مدرسۀ مدرس بوده ولی با مدارس غیرانتفاعی ولایت و سادات به خصوص در ابتدای کار و راهاندازی نقش ناچیزی داشته و همکاری مینمودم. البته لازم به ذکر است که در جهت برنامههای مدرسۀ غیرانتفاعی امام محمد باقر همزمان با ایجاد مدرسۀ ولایت و سپس سادات به نوعی همکاری مینمودم به خصوص در امر جذب دانشآموز و برنامههای آموزشی
- اینکه میگویند شما خاک صالیحن را خوردهاید یعنی چه؟
اولا آنچه محقق گردید همه و همه به لطف خداوند بوده ولاغیر. ثانیا این حقیر معتقدم آنچه که از بدو کار اتفاق افتاده یعنی شروع مرکز فرهنگی شهید مدرس و جمع شدن دوستان عزیزی که دغدغه امور فرهنگی و اعتقادی داشته و همه و همۀ این امور و اینکه باید یک مجموعه آموزشی به نام صالحین راه اندازی شود و آنچه که به قول حاج آقای سالک استخاره شد و نتیجه را خداوند بیان نمود (در قرآن کریم) و هدایتهای بعدی به اعتبار حرکت در جهت انقلاب سلامی و اهداف عالیه آن و تحقق بخشیدن به ارزشهای الهی در جامعه اسلامی به اذن الهی و هدایت و رهبری حضرت امام خمینی (ره) و سپس نائب بر حق ایشان حضرت آیت الله خامنه ای (دامت عزه) بوده و هست و امیدواریم که انشاالله این نوع فضای آموزشی و تربیت دانشآموزانی متخصص و متعهد و کارآمد برای این نظام الهی بیش از پیش محقق گردد. مهم خاک خوردن خودمان و راهاندازی کردن و مسائلی از این قبیل نیست مهم این است که بتوانیم کاری ارزشمند و اثرگذار جهت تحقق بخشیدن اهداف ارزشمند انقلاب اسلامی داشته باشیم و تا پای جان بکوشیم. این حرکتها زمینهساز حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) ارواحنا فداه باشد و این حقیر پیوسته از همان ابتدای کار صالحين هر ساله به همۀ دانشآموزان میگفتم ما در این مجموعه آمدهایم تا با عنایت حق و لطف ائمه اطهار فرزندان صالحی را تربیت کنیم که سرباز واقعی امام زمان (عج) باشند زیرا امتی که انتظار مصلحی را میکشد و ما که بچه های صالحين هستیم خود باید صالح باشیم انشاالله و دوستانی که با این حقیر همکاری مینمودند خودشان شاهد اين ادعا بودهاند و هستند.